آن روز
در باغ چشمانت
آوازهاي شرجي ام را
خواندم
اما در آخر
تو رفتي و باز
تنهاي تنها
ماندم
برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 35
پیشنهاد دادم از یه چیز قدیمی بنویسیم. از یه چیز ازلی ابدی. از یه چیزی که .... نتونستم درست منظورمو توضیح بدم اما خودم این کارها رو نوشتم.
1-
راه میروم و مرگ
در کنارم است
یا که روبرویم است
یا که پشت سر ...
ما
همیشه با همیم
در تمام این سفر ...
2-
مثل بوییدن عطر
مثل دیدار خورشید و دریا
مثل دیدار آهو
در چمن زاری از شبنم و گل
مرگ
عادی ست
اطلسی ها...برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 32
برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 48
چقدر این شعر رو دوست دارم. سال ۸۸ توی هواپیمایی که از شیراز به تهران میومد نوشتمش.
از کنگره شعر دفاع مقدس بر میگشتیم.
بیشتر هواپیما رو بچه های شاعر پر کرده بودند و شوخی ها و خنده هایی تکرار نشدنی داشتیم
نقدا این که
دور خودم میچرخم و
عروسکو میچرخونم
سقف خونه چرخ میخوره
چرا چرا نمیدونم
موهای من رفته بالا
شده شبیه باد بادک
من برای عروسکم
الان شدم چرخ و فلک
اطلسی ها...برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 63
گروه شعر قدیممون راه افتاده. همون گروه ۴ نفره خوبیش اینه که مجبوریم شعر بنویسیم و این خیلی خوب است اطلسی ها...
برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 64
برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 79
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
لبخند، چقدر حال دریا خوب است
این آینه، این حال تماشا خوب است
خوب است بهار و دیدن هر شاخه
یک پارچه گل به باغ و صحرا خوب است
باران زده، آواز قناری در باغ
عشق است چقدر این هواها خوب است
تابیده به هر گوشه مسیح خورشید
در هر نفسش نور تو پیدا خوب است
هر گوشه بهشت است ولیکن پیداست
دیدار تو در صحن تو مولا خوب است*
*و من یمت یرنی
اطلسی ها...برچسب : نویسنده : aanjoman-atlas4 بازدید : 94